عاشقانه های من

نظر



حکایت این روزهای من حکایت پیر مرد دوره گردی
است که در کوچه پس کوچه های شهر با لباسی ژنده و چوبی تکیده گام بر می دارد و سوار
بر مرکب بی کسی ، عشق می فروشد و هیچ خریداری ندارد.


بس که زخم در قلب و در بدن دارم حتی اینه ها هم
مرا نمی شناسند .


غبار کوره راه بی کسی چهره رنجورم را ناشناس تر
و غریبه تر کرده چنان که گویی هیچ یار و همدمی نداشته و ندارم وهیچکس مرا نشناخته
و نخواهد شناخت.


چو بر سر هرکوی برزنی که می رسم مردمان از من
روی بر می گردانند و چشم بر من می بندند!


درب خانه های شان را چنان محکم بسته نگاه می
دارند که انگار هیچ گاه این دروازه های چوبی روی بازی ندارند!


دل خونم...


خسته و محتاجم!


محتاج قطره نگاهی که با لبخندی عاشقانه نعره بر
اورد و شیشه های سنگین سکوتم را درهم بشکند!


من تورا می خوانم و تو فقط در پی اخرین پیچ جاده
می دوی!


کلبه نگاهم وسیع نیست اما، عمر نگاهم انقدر عمیق
است که تا قلبم و جانم رخنه میکند!


خانه دل جای تو شده !


قلبت را حتی برای شبی هم که شده بستر من کن!


مرا هم خانه کن!



نظر

دیشب هم دوباره یا د تو کردم.به حیاط خلوت دلم رفتم......
روبروی آن نیمکت خالی در بین انبوه برگهای زرد پاییزی تکیه بر قامت خمیده ی سرو پیر دادم.....
مات و مبهوت خیره شدم؛به امید انکه دوباره با صدای برگهای خشکیده لبخند بزنی و روی نیمکت ،انتظار مرا بکشی....
اما،هرچه نگاه کردم اثری از تو نیافتم...
باز هم مثل همیشه باد وزیدن گرفت و برگهای با هیاهوی خاص شان دلم را به رنج اوردند واشک از دیدگانم جاری شد....
ناگهان در میان قطره های اشکم ،تصویری از تو را به چشم دیدم که به سوی من می امدی.....
به حرمت قدومت برگهای زرد از جا برخاستندو من هم به استقبالت امدم ........
و،تو؛مرا در اغوش گرمت جای دادی و با دست نوازشگرت غبار از چهره ام شستی........
و با بوسه ای گرم،لبهای خشکیده ام را به خنده وا دار کردی........
داشتم کم کم طعم با تو بودن را از نو حس می کردم که باران شدیدی باریدن گرفت و جوهر تصوراتم را از تو شست......
وقتی به خودم امدم دیدم که باران سیل اسا در میان قطره های اشک چشمم گم شده.......
به اتاق کوچکم رفتم و از پشت پنجره به تماشای داستان غم انگیز پاییز نشستم........
پاییز بی رحم جان برگهای سبز عاشق را گرفته بود و رخ شان زرد شده بود؛و
باران سنگدل مجال رقصیدن راهم به انها نمی داد وبرگها بی رمق زیر تازیانه
ی رگبار اسمان کبود را نظاره می کردند..........
به این فکر کردم که منو این گلبرگ ها چقدر به هم شباهت داریم!
هر دو از عشق معشوقمان می سوزیم و هیچ الفتی نسبت به خود نمی بینیم!

دل کوچکم چه مومنانه انتظار پاییز را می کشید
                افسوس که سنگدلی ات خاطره ی پاییزم را به اتش کشید
نظر

اگر چشم مدخل روح باشد، آنوقت میتوان گفت که لب همراهرو ذهن اسـت. مــا افکار خود را با یک لبخند انتقال می
دهیم، عشق را در کلمـات می گنجانیم و علایق خود را بابوسه ابراز می نماییم. در یک بوسه مطالب عمیقی وجود دارد که بیان آن ها فرای لغات و کلمات است.

نـویسنده کتاب "عشق و رابـطه جنسی"، دکتــر جان فریمـعتقد است: "بوسیدن هنر است و نشان دهنده یک نوع
بیان فردی و کاملاً شخصی از عشق و محبت می باشد."

بوسه زمانی ایجاد می شود که زوجین برای اولین بار به هم نزدیک می شوند، پس کاملاً طبیعی است که دو طرف کمی مضطرب شده و عصبی شوند.

از یک منبع با نویسنده بی نام"کتاب بوسه ها" اینطور برداشت می شود که: "بوسه یک عمل کاملاً دو طرفه بوده؛ تا ندهید نمی توانید بگیرید و بالعکس."

در یک کتاب دیگر هم اینطور نوشته شده که زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید، او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید. یکی از مواردی که زیبایی بوسه را چند برابر می کند این است که در همه ی زبان ها و مذاهب قابل درک می باشد.

پروفسور وان بیرنت رئیس بخش مردم شناسی دانشگاه تکزاز اظهار می دارد که: "اولین بوسه عاشقانه برمی گردد به 1500 سال قبل از میلاد مسیح در هند. پیش از این زمان هیچ مدرک دیگری دال بر وجود بوسه های عاشقانه وجود نداشت. کلیه این نتایج از روی لوح های گلی، نقاشی روی دیواره های غارها و یا نوشته های روی پوست حیوانات بدست آمده است.

بیرنت معتقد است که تماس نزدیک و فشار بینی ها به یکدیگر از همان 1500 سال قبل از میلاد مسیح مرسوم بوده است.

اما بوسه ای که امروزه به این شکل رواج پیدا کرده، برای اولین بار در میان رومی ها شهرت پیدا کرد. رومی ها در هنگام سلام کردن یکدیگر را می بوسیدند، انگشتر و حلقه ای که بر دست رهبران قومشان بوده را می بوسیدند و مجسمه های خدایان خود را نیز می بوسیدند و با این کار مطیع بودن و حس احترام خود را به طرف مقابل انتقال می دادند.

رومی ها به سرعت متوجه شدند که بوسه در شرایط مختلف می تواند معانی متفاوتی را در بر داشته باشد، به همین دلیل برای انواع بوسه ها، نام های مختلفی انتخاب کردند. به عنوان مثال اسکیولیم: بوسه از روی دوستی، باسیولیم: بوسه از روی احساس عشق و محبت، و سویولیم: بوسه عمیق که این روزها به French Kiss مشهور شده است.

از آن به بعد بود که ادیان مختلف شروع به تحریم بوسه نموده و آنرا به عنوان یک گناه نابخشودنی اعلام کردند، اما به هر حال قدرت بوسه بیشتر بود و همچنان به قوت خود باقی مانده است.

اگر بخواهیم این پدیده را از نظر علمی ریشه یابی کنیم، می توانیم بگوییم که بوسیدن به طور طبیعی باعث می شود تا ذهن آکسی توسین بیشتری ترشح کند، این هورمون سبب می شود در هنگام بوسیدن احساس خوبی به ما دست بدهد و دانشمندان معتقدند که ماهیت وجودی انسان به گونه ای است که در صورت تجربه یک بوسه منتظر بوسه ی بعدی خواهد بود. زمانیکه در وضعیت بوسیدن قرار می گیرد، غدد موجود در داخل دهان و جداره لب ها ماده شیمیایی را ترشح می کنند که همین ماده سبب ایجاد تمایل فرد به ادامه بوسیدن می شود.

در تحقیقی که در سال 1997 در دانشگاه پرینستون انجام شد، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که مغز انسان دارای سلول های عصبی است که فرد را قادر می سازد تا در تاریکی لب های معشوقه اش را پیدا کند. تعجبی وجود ندارد که چرا بسیاری از زوج ها از بوسیدن یکدیگر در مکان های تاریک و کم نور لذب بیشتری می برند.

پزشکان و روانپزشکان آلمانی در پی پژوهش های گسترده خود در این باره به این نتیجه رسیده اند که افرادی که هر روز صبح قبل از ترک کردن خانه، همسر خود را میبوسند کمتر دچار بیماری می شوند.


همچنین افرادی که پس از بوسیدن خانه را ترک می کنند، کمتر احتمال وقوع تصادف دارند، 20 تا 30 درصد درآمد بیشتری نسبت به سایرین دارند و به طور متوسط 5 سال بیش از هم سن و سال های خود عمر می کنند. دکتر آرتور سازبو یکی از افرادی که در در این تحقیقات نقش فعالی داشته معتقد است یکی از دلایل اصلی موفقیت تعداد بسیار زیادی از افراد این است که روز خود را با یک نگرش مثبت و دلچسب شروع میکنند و چه چیز می تواند مانند یک بوسه در انسان یک نگرش مثبت ایجاد کند.

بنابراین اگر شما می خواهید خوشحال، سلامت، و موفق، بوده و عمر طولانی داشته باشید، باید کسی را که دوستش می دارید هر روز صبح، پیش از اینکه خانه را به قصد محل کار خود ترک کنید، ببوسید.

سایر مزایا

محافظت از دندان ها و جلوگیری از پوسیدگی

دکتر پیتر گوردن رئیس اتحادیه دندانپزشکان انگستان اظهار می دارد: "پس از غذا خوردن، دهان پر از مواد شیرین شده و بزاق دهان حالت اسیدی پیدا می کند، این امر باعث بوجود آمدن پلاک بر روی دندان ها می شود. بوسیدن یک فرایند پاک کننده طبیعی است که به حفظ سلامت دندان ها کمک می کند، جریان بزاق دهان را افزایش بخشیده، و درصد ایجاد پلاک بر روی دندان ها را تا حد بسیار زیادی کاهش می دهد." من خودم این سوال ر از دندانپزشکم پرسیدم، او در ابتدا قدری خجالت کشید، اما نهایتاً صحت گفته های مرا تایید کرد.

از بین بردن استرس

یک بوسه عاشقانه، بهترین روش برای ریلکس شدن و از بین بردن استرس محسوب می شود. مایکل کی مکناب، مشاور روانی معتقد است: "زمانیکه لب ها در حالت بوسیدن قرار می گیرند، تقریباً دهان حالت لبخند زدن را به خود می گیرد، و از آنجایی که احساسات و حرکات بدنی انسان با هم ارتباط نزدیکی دارند، تقریباً غیر ممکن است که یک نفر هم لبخند بزند و هم استرس داشته باشد. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر می شود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت خود قرار می گیرند. این امر بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پر هیاهوی بیرونی و ریلکس شدن است.

کاهش وزن
چه مدت می توانید این کار را انجام دهید؟ برای اینکه تنها نیم کیلو وزن کم کنید باید 3000 کالری بسوزانید، یعنی چیزی در حدود 30000دقیقه یا همان 500 ساعت. یک بوسه عمیق و طولانی به شدت متابولیسم بدن را افزایش می دهد و سبب می شود تا مواد قندی با سرعت بیشتری در بدن سوزانده شوند. میزان کالری مصرفی، به شدت بوسه بستگی دارد، اما به طور متوسط می توان گفت که در هر 10 دقیقه 10 کالری مصرف می شود.

تاخیر در فرایند پیری
این مورد یکی از مهم ترین مزایای بوسیدن به شمار می رود. بوسیدن به شما کمک میکند تا قدرت ماهیچه های فک و چانه همچنان حفظ شود، به همین دلیل میزان ایجاد چین و چروک در آنها پایین کاهش پیدا می کند.

ایجاد و افزایش تناسب اندام

خوب بهانه ای خوبی برای ورزش نکردن دستتان دادیم! در حین بوسیدن، قلب تند تر می تپد و ضربان آن افزایش پیدا می کند، در این زمان آدرنالین بیشتری آزاد شده و خون با سرعت بیشتری به تمام نقاط بدن پمپاژ می شود. می توان اظهار داشت که بوسیدن از جمله بهترین تمرین های قلبی – عروقی است.

تکلیفتان را با طرف مقابل روشن می کند

در حین بوسیدن می توانید نیازهای جنسی همسرتان را ارزیابی کنید و ببینید تمایلی به ادامه ارتباط دارد یا خیر. روانشناسان معتقدند که اولین بوسه این امکان را برای شما فراهم می آورد که ببینید آیا با طرف مقابل همخوانی دارید یا نه. به نظر می رسد که "بو" تاثیر به یاد ماندنی در ضمیرناخودآگاه انسان ها بر جای می گذارد، بنابراین با تجربه اولین بوسه می توانید تشخیص دهید که فریون شما با شخص مقابل هماهنگی دارد یا خیر و اگر اینچنین نبود در همان آغاز می توانید ارتباط خود را با او خاتمه بخشید.

افزایش اعتماد به نفس

البته اول مطمئن شوید که دندان هایتان ارتودنسی ندارند چون امکان آسیب رسیدن به دندان های خودتان و دهان طرف مقابل وجود دارد. به هر حال یک بوسه عاشقانه می تواند حس خوبی را در شما ایجاد کند. به صورت تئوری می توان این موضوع را اینچنین توضیح داد که در زمان بوسیدن، خوشحال هستید، و وقتی هم که خوشحال باشید احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و این امر سبب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس شما می شود.

منبع : http://zanashooyi.blogfa.com
نظر
چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد و گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند...
مرد
میانسالی با لهجه شدید رشتی وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی
دریک کیسه نایلون بزرگ در دست داشت، شروع کرد به تشکر کردن که من عموی
فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی
است و...
هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.
شب
ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم!
خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر
گذاشتم.
فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است.
تا
مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت... ماهی را پس بده...
من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم.... چرا شما
به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟
من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست.
او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم.
و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم.
چند
روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است
و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی
انداخته است!
نظر
این جا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست!
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم...
مگر ماهی بیرون از اب می تواند زندگی کند؟!
مگر می شود هوا را از برداری و من زنده بمانم؟!
بگو معنیه تمرین چیست....؟!
بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟
بریدن از خودم را!؟
مگر همیشه نگفتم که تو  پاره ای از تن منی.........!؟
از من نپرس که برای چه  اشک هایم را به پروانه ها هدیه میکنم.
همه می دانند که دوری تو روحم را می ازارد!
تو،خود، پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسیم باشد....
نگاهت را از چشمانم بر ندار!
مرا از من نگیر.....
هوای سرد اینجا را دوست ندارم
مرا عاشقانه در اغوش بگیر!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت:این عاشقانه ی زیبا رو سلما خانم تقدیم کرده به اقا احسان(کسی که دوستش داره....)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امیدوارم اونهایی که دوری رو بهترین راه کار برای فراموش کردن عشقشون می دونن این رو بفهمن که دوری یعنی مرگ تدریجی

مرگی که من از روی نا اگاهی خودم برای خودم از سفر سخت محبت و دوست داشتن به ارمغان اوردم!



نظر

خسته شدم می خواهم در اغوش گرمت ارام گیرم ......
بس که این کوره راه ترس اور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من می خندد!
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن.....!
می خواهم با تو گریه کنم؛خسته شدم بس که تنها گریه کردم!
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم......
خسته شدم بس که تنها ایستادم!

از طرف : سلما

نظر
عاشق این ترانه ی داریوشم

هروقت گوش می کنم گریم می گیره....

خیلی باحاله.....

---------------------


خــــــــدایـــــم


خــدایــم آه ای خــدایــم صدایت میزنم بشنو صدایــم

شکنجــه گاهین دنیا جایــم به جرم زندگی این شد ســزایم

آه ای خدایم بشنو صدایم

مرا بگذار با این ماجرایم نمی پـرســم چرا این شد ســزایم

آه ای خدایم بشنو صدایــم

گلویم مانده از فریاد و فریاد ندارد کس از غم  مرگ صدا را

به بغض در نفس پیچیده سوگند به گلهای به خون غلتیده سوگند

به ماه در ســوگواره جاودانه که داغ نوجوانان دیده سوگند

خدایا حادثه در انتظار است به هر سو باد وحشی در گذار است

به فکر قطره آب لالــه ها باش که خواب گل به گل کابــوس خار است

خدایایم ای پناه لحظه هایــم صدایــت می زنــم با گریه هایم

صدایــت میزنم بشنو صدایــم بشنو صدایــم

الهی در شب قبرم بســوزان ولـــــی

من محتاج نامردان مگردان عطا کن دست بخشش همتــم رو

خجل از روی محتاج مگردان

الهی کــیفرم را می پذیرم که از تو ذات خود را پس بگیــرم

کمک کن تا که با ناحق نسازم برای عشق و آزادی بمیــرم

خدایـــم ای پناه لحظه هایم صــدایت میـزنم با گریه هایــم

صـــدایت می زنم بشنو صدایـــم


------------------------------

دانلود یکی از نیایش های داریوش:

http://www.4shared.com/file/66466844/a8ed0607/Dariush_NiyayeshwwwDariushLineblogfacom.html


نظر

حمید مصدق1343

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


 
" جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"


من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


نظر

دهانت را می بویند

مبادا که گفته باشی دوستت می دارم

دلت را میبویند

                    روزگار غریبیست نازنین

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بست کج و پیچ سرما

آتش را

         به سوخت بار سرود و شعر

                                             فروزان می دارند.

به اندیشیدن خطر مکن.

                                روزگار غریبیست نازنین

آن که بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند

بر گذرگاه ها مستقر

با کنده و ساتوری خون آلود

                                   روزگار غریبیست نازنین

و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند

و ترانه را بر دهان.

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری

برآتش سوسن و یاس

                             روزگار غریبیست نازنین

ابلیس پیروز مست

سور عزای ما را بر سفره نشسته است.

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد


نظر

مجال

بی رحمانه اندک بود و

واقعه

سخت

نامنتظر.

از بهار

حظ تماشایی نچشیدم

که قفس

باغ را پژمرده می کند.

 

 

از آفتاب و نفس

چنان بریده خواهم شد

که لب از بوسه ناسیراب.

 

 

برهنه

بگو برهنه به خاکم کنند

سراپا برهنه

بدان گونه که عشق را نماز می بریم

که بی شایبه حجابی

با خاک

عاشقانه

درآمیختن می خواهم

                            «احمد شاملو»