سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه های من

نظر

دوری
ز برم ای گل ریحان چه نویسم ، من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم ، ترسم که
قلم شعله کشد صفحه بسوزد ، با این دل پر درد به یاران چه نویسم .

 
من یه نامه ی عاشقونه ام بازم کن ، محتاج کمی نوازشم بازم کن ، هرچند که سکه سیاهم ای دوست ، در قلک دل پس اندازم کن .
 
اگه
از تو ننوشتم فکر نکن سرم شلوغه ، توی زندگی یه وقتا تنهایی رمز عبوره ،
اگه از چشات گذشتم فکر نکن عاشق نبودم ، مطمئن باش توی دنیا دل به تو
سپرده بودم .
 
پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی .
 
گاهی وقتا آدما در عرض چند ثانیه دل کسایی رو که دوستش دارن میشکنن ، منو بابت اون ثانیه ها ببخش .
 
همیشه وقتی گریه می کنی ، اونی که آرومت میکنه دوستت داره ، اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته .
 
سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی .
 
چه
مهمانان بی دردسری هستند مردگان ، نه به دستی ظرفی را چرک می کنند ، نه به
حرفی دلی را آلوده ، تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت .

 
بعضی وقتا زندانی کردن کبوترهای قفس از هر کاری بهتره ، به شرطی که اون کبوتر تو باشی و اون قفس دل من .
 
شکست
عهد من و گفت هرچه بود گذشت ، به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت ، بهار
بود و تو بودی و عشق بود و امید ، بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت .

 
وقتی دل تنها کالاییست که خدا شکسته ی آن را می خرد ، پس چرا من به دست کسی که دلم را شکسته بوسه نزنم ؟
 
خواستم یک اس ام اس توپ واست بفرستم ، وسط راه منفجر شد همه فهمیدند دوستت دارم .
 
هرگاه
خبرهای بد را به عنوان یک نیاز به تغییر و نه یک خبر منفی پذیرفتید ، شما
از آن شکست نخورده اید ، بلکه چیزهای تازه ای از آن آموخته اید . (بیل
گیتس)
 
من و تو هر دو درگیر یه حسیم ، همین حس غریب با تو بودن .
 
گفتم
که تو شیرین منی ، گفتی تو فرهادی مگر ؟ گفتم خرابت می شوم ، گفتی تو
آبادی مگر ؟ گفتم ندادی دل به من ، گفتی تو جان دادی مگر ؟ گفتم ز کویت می
روم ، گفتی تو آزادی مگر ؟ گفتم فراموشم مکن ، گفتی تو در یادی مگر ؟ گفتم
خاموشم سالها ، گفتی تو فریادی مگر ؟ گفتم که بر بادم مده ، گفتی نبر بادی
مگر .
 
پاییز می آید ، زمانی
که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم ، پاییز همچون بهار
دل انگیز می شود ، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر ، شاید دگر
برای پیوستن فرصتی نباشد .

 
وقتی که بود نمی دیدم ، وقتی می خواند نمی شنیدم ، وقتی دیدم که نبود ، وقتی شنیدم که نخواند .
 
بدترین و خطرناک ترین کلمات این است : همه این جورند . (تولست)
 
هرگز در میان موجودات مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده کرکس نمیشود ، این خصلت در میان هیچ یک از مخلوقات نیست جز آدمیان .
 
خوشبختی فاصله ی این بدبختی تا بدبختی دیگر است

[منبع : یک قدمی دات کام]