گفتا: تو از کجایی کاشفته می نمایی؟
گفتم:منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا: سر چه داری کز سر خبر نداری؟
گفتم: بر آستانت دارم سر گدایی
گفتا: کدام مرغی ،کز این مقام خوانی؟
گفتم که: خوش نوایی از باغ بینوایی
گفتا:ز قید هستی ، رو مست شو که رستی
گفتم:به می پرستی جستم ز خود رهایی
گفتا : جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم،از زهد و پارسایی
گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی؟
گفتم:چو خرمنی گل در بزم دلربایی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم:به از ترنجی لیکن به دست نایی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی؟
گفتم :از آنکه هستم سر گشته ای هوایی
گفتا :بگو که خواجه در چشم ما چه بیند؟
گفتم: حدیث مستان سری بود خدایی
ترانه سرا:حواجوی کرمانی خواننده:محسن نامجو