سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه های من

غمی غمناک

شب سردی است ومن افسرده

راه دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم ،تنها از جاده عبور

دور ماندند زمن آدمها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غمها

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد  تا بادل من

قصه ها  ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید بامن

اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقد تاریک است


خنده ای کو که به دل انگیزم

قطره ای کو که به دریا ریزم

صخره ای کو که بدان ؟آویزم

مثل این است که شب نمناک است

دیگران را هم غم هست به دل

غم من لیک غمی غمناک است !؟