سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه های من

نظر

می گی لبخند ربطی به
مرگ نداره؟!



ولی تو بخند تا من
برات بمیرم



 



خاک من gel  شود و gol شکفد از gel من



تا ابد مهر تو بیرن نرود از  delمن ای  golمن



 



در کلبه درویشان خبر از عشق مجو



که سعادت همه در کلبه درویشان است



 



شراره از کرمانشاه



/////////////////////////////////////////



از گندم پرسیدن عزیز تو کیست؟



از خجالت زرد شد



از گل پرسیدن سرخ شد





از من پرسیدن با افتخار گفتم اون کسی که داره
این پیامکو می خونه!







اخه بی معرفت حتما باید اگهی مرگم رو ببینی تا
باورت بشه میمیرم برات!





بی تو این فاصله ها طاقتم را برده



ساعتم زنگ زده عقربه هایش مرده



کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم





این دل خسته ام از
دوری تو پژمرده





سادگیم را ساده گرفتی



حالا بگرد تا چون "منی" پیدا کنی



نه نگرد!



دلم برایت می سوزد!



خودت را خسته نکن!





این منه ساده فقط "من" بودم







وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد با
تمام وجود برایت ارزو میکنم که لبهایت در ان نزدیکیها باشد





خیلی سخته توی پاییز با غریبی اشنا شی



 اما
بهار که شد یه جوری ازش جدا شی



خیلی سخته یه غریبه به دلت بشینه



بعد اون بگه هرگز تورو نمی خاد ببینه!



مریم





از شیراز





روزگاری جاده بودم



جاده ای غرق تردد



جاده ای پر رفت و امد که  لحظه ای خالی نمی شد



من که بسیاری رفیقان
را به ابادی رساندم عاقبت من ماندم و ویرانی تنهایی خود



رحیم





از شیراز





باورت گر بشود گر نشود
حرفی نیست!



اما....





نفسم می گیرد در هوایی
که نفسهای تونیست





شب است!



یاد تو مرا دیوانه می
کند



چه کردی که چنین





دل تو را بهانه می کند





باران باش در همه حال





اما نپرس این کاسه
خالی از ان کیست؟!







تنها شادی زندگیم
اینست که هیچ کس نمی داند تا چه حد غم گینم





Morning or night



U r “light”



Yong or old



U r “gold”



Big or small



U r “all”



Far or near





U r “dear”





من عابر کوچه های دردم برگرد



چون برگ خزان کشیده زردم برگرد



جز دامن گرم تو مرا جایی نیست



من با دل تو مگر چه کردم ؟ برگرد





مژگان 21 ساله از اصفهان